چقدر خستم اینروزها که تو هم جوجوی من کلافه ای نمیدونم چته نمیدونم از دندوناته پارسال اینموقه کولاک کردم تو خونه تکونی امسال اینقد خستم میکنه از صبح که بیدار میشی کفشاتو دستت میگیری میخوای بری بیرون حوصله خونه رو نداری همش غر میزنی یا باید باهت بازی کنم تازه خوابیدی تاروزشن کردم سیستممو یهو بیدار شدی یه چیزایی میگفتی میخندیدی با خودم گفتم وای باز زودی بیدار شدی که تا خواستم خاموش کنم یهو دیدم صورتت رو بالشته غرق خوابی جوجه شیطون من یادم نیست شاید 4 ماهگیت بود تو بقلم داشت خوابت میبرد منم که تو بقلم ازت عکس میگرفتم اینم که فکرکنم اخرایه اردیبهشت پارسال شایدم دشت شقایقها همون روز بود بعد دشت شقایقها رفتیم ج...
عید شده عید شده
سلام سلام ما اومدیم من و مامانم سال نوتون مبارک عیدتون مبارک عید شده وای چه روزایه خوبیه همش میریم بیرون خوش میگذره همش مهمون داریم همش مهمونی وای خیلی خوبه خوش به حالمون من که خیلی دوست دارم خیلی خیلی دوست جونیام چه خبرا چه کارا میکنین ؟ این عکس دیروزمه مامانیم گرفته یه عالمه مهمونی رفتیم دیشبم رفتیم عروسی اینقد خوش گذشت تو تالار همش دوست داشتم برم پیش عروس مامانم هی میومد منو میگرفت اینقد شیطونی کردم که نگو اول هرچی نوشابه بود مینداختم پایین مامانم ور میداشت باز مینداختم ماستا رو هم هی مینداختم یه کارایی میکردم جاتون خالی قبل شام راستی بفرمایین دهنتونو شیرین کنید دیشب تو تالار این...
اولین دفتر نقاشی اولین مداد شمعی اولین نقاشی من
سلام سلام من اومدم یعنی مامان جونم دوباره نوشت خب این اولین دفتر نقاشی من که مامان جونم رفته بودیم خرید از یه فروشگاه همین جوری یهو با چند تا سی دی واسم خرید 25 اردیبهشت بود تاریخم زده مامان جونیم یادش بخیر چه حالی کردم هرچی پوستر داشتیم اونروز روش کشیدم اوخ یه حالی داد حسابی چقدر حال داد نقاشی کشیدن و خیلی دوست دارم یه چیزی هم بگم چند دقیقه بعد نه اثری از جعبه مداد شمعی ها بود ...گوشاتونو بگیرین بد اموزی داره اینم چند دقه بعدش .... ...
تابستون
اینقد شیطون شدم اینقدر تابستون و دوست دارم اینقدر بستنی دوست دارم اینقدر اب بازی دوست دارم اینقدر خوشم میاد با شیلنگ اب بازی کنم تو حموم دلمم نمیخواد کسی موهامو بشوره همش دوست دارم فقط اب بازی کنم خیلی خیلی باز بلوتوس سیستم مامانیم روشن نمیشه از عکس هم خبری نیست این عکس میدونید جریانش چیه یه روز چند روز پیشا مامانیم دراز کشیده ازم عکس گرفت منم دوییدم بیام کنار مامانم عکسو ببینم واسه همین من از کادر عکس خارج شدم اینقدر مامان جونم خندید اخه رفتم کنارش زل زدم به گوشیش که عکس خودمو ببینم ...
عکسهای گردش جمعه
دوست داشتنت یه حال قشنگی داره مامان جون ...
چند تا عکس خوشگل
این تاپ و شلوارک و خاله جونیم از مشهد واسم اورده ..وقتی از طرف دانشگاه رفته بود مشهد مرسی خاله جونی دستت درد نکنه خیلی اندازمه ..بهمم میاد این بُرس هم که میبینین مامان جونیم قبل از اینکه من بیام رفته بودن مکه با بابا جونی از یه فروشگاه به اسم مدینۀ المول واسه خودش خریده بوده ..الان شده دیگه برس من .. ...
عکسهای دریای ساری که رفته بودیم
اخ جون دریا بابایی چی داری میکشی؟بزار منم کمکت کنم خیلی خوش گذشت خیلی اینقدر تو ماسه ها دوست داشتم خوشم میومد خب مامانی چی نوشتی ؟ بزار بخونمش صبر کن مامانی اسم منو نوشتی ؟خیلی دوسم داری ؟ واسه مامانیم خیلی خوابم میاد خیلی خنکه صبحه زوده خب نی نی ها که زود بیدار نمیشن که!! عکاس :مامانیم دیگه اینجا عکاس:معلومه دیگه بابایی ...
تاب بازی توی پارک
وقتی سر ظهر چشمم از توی ماشین به پارک میوفته میگم تاب تاب گریه میکنم همین میشه دیگه چه حالی میده کسی نباشه اما خودمونیم یکم داغ بود هوا اینقدر دوست دارم که نگو هی از پله ها برم بالا بیام پایین خوب دوست دارم خب کوچولویم خب ای بابا اینجا که داغه برم همون سر سره بازی ...
5شنبه
5 شنبه با بابا جونم رفتم پارک کودک کلی عروسکمو تابش دادم اخه مامانیم یه جایی مجلس رفته بود کلی هم دنبالش گریه کردم بعدشم دیگه رفتیم خونه مادر جونم اطراف شهر مادرجون خودم نه ها مادرجون مامانماینقد بازی کردم یه عالمه درخت البالو کوچولو کوتاه البالوهاش سبز بود دست منم بهشون میرسید حیاطشون اینقد قشنگه اما عکس نشد بگیریم اینو ببینین منم اینم هست اینجا میدونین کجاست نزدیک مزار مامان جون مامانم نیسته که اینقدر مهربون بوده اما رفته پیش خدا اخه خدا ادمهای مهربونو دوست داره زود میبرتشون پیش خودش بستنی هم خوردیم اینقد حال داد خوشمزه بود این عکسها هم مامانیم گرفته از من و بابایی اینم دیروز ...