کارای جدیدی که یاد گرفتم
1 _دیروز جمعه تو حیاط خلوتمون ..مامانیم اومد دید من پرنسس کوچولوش دمپایی گرفتم دستم دنبال یه چیزیم حتما مورچه بود اخی میخواستم بکشمش اخه نمیدونم که فکر کردم حتما حشره اذیت کنیه ..همه کارارو زود یاد میگیرم خب..بچه ام دیگه..مامانیم نیگام میکرد میخندید اخه مامانیم اونجا جز یه موچه کوچولو هیچی ندید 2 _دیروز مامان جونیم دید وقتی سرفه میکنم نه اینکه هروقت سرفه میکنم مامانی یا بابایی میزنن پشتم هی خودم سرفه میکنم هی میزنم با دست چپم به پوشکم اینقدر خنده داره همش همین کارو میکنم 2 روزه خنده داره نه؟ 3 _چند وقتم هست همش تو دفترای مامانیم نقاشی میکشم هیچ چیزی هم بهم حال نمیده جز خودکار . .نه مداد شمعی ن...
نویسنده :
نازنین جون و مامانش
17:10