نزدیک شدن به 2 سالگی

مامانی به این نتیجه رسیده ٢ سالگی شروع خیلی چیزاست خب  اینکه بچه ها با یه علاقه بیشتری بازی میکنن مثلا خودم از ١ ماه پیش یه سری رفتارام عو ض شده چند روزه با یه هیجانی یه هیجان و انرژی جالبی اجربازی میکنم مثلا دیروز اجرای بزرگمو میچیدم روهم خیلی جالب بعدشزودی خرابشون میکردم واز نو دوباره  هربار همیه مدل جدید میساختمبعضی هاشون خیلی بلندبودن مامانبا علاقه بهم نگاه میکرد به دستام که باچه هیجانیاجرها رو میچینن کنار هم  خیلیباحال گمونم دیگه وقتشهبازهایفکری روامتحان کنم  دیگه اینکه برنامه کودکاییو که هیجانین خیلی دوست دارم مثل عمو پورنگ و بعداطهرا البته وای وقتی میان برنامه هاشو میزارن همش میگم مامان این مامان این راستی نمیدونم چرا اما همش دلم میخواد مامان باشه کنارم کنار اجربازیهام همشم داد میزنم بیااااااااااااااااااااا   بیاااااااااااااااااااااااااااااا به مامانم میگم  راستی عاشق خوردن 

های بایم خوب دوست دارم خوشمزش 

دیگه اهان همشم به همه چی میگم اَدو   به دفتر نقاشی  به تلویزیون به همه چی  حمومرفتن و درحالحاضر دوست ندارمهرچند چند ماهی عشق اب بازی تو حمومبودم عروسکمو میگرفتمو زودی میرفتم حموم اما الاننه دیگه

دیگه اهانیاددم اومد مامان جونی بعضی وقتا غصه میخورد موهامو کوتاه کرده   اما یه چیز جالب ایندفه که رفتم حموم موهام دیگه خیلی فر نشد

انگاری یکمی لخت شده فر ررشکمتر شده مامانی هم خب موی لخت دوست داره با خودش میگه خب قشنگ شده موهام میدونین کوچولو که بودم همش موهام انگار سشوار بود بالابود خیلی خوشگل بود بالا ولخت

دیگه خب اینروزا یکم روزای سختیه مامان جون نمیتونهخیلی راحت باشه چون من همش میخوام پیشم باشه وحتی نمیزارم اینجا بنویسه اما خب مامانی عقیده داره کلا بهتر شدم از چندماه پیش شایدچون بزگتر شدم اما بازم اذیت میکنم ها