نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

نازنین جون

مامان..جیش..

1391/7/18 11:29
700 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین:مامان جیش..............

مامان:برگشته چشماش گرد شده نازنین و میبینه وسط خونه بدون پوشک روی فرشهایی که تازه شستن و تازه پهن کردن همینجوری مات

نازنین:ماما جیش...........

مامان:یهویی به خودش میاد میدو دنبالش بدو مامانی دستشویی

نازنین +مامان توی توالت...

نازنین دستش به سیفون و بعدشم رول دستمال کاغدی و کندن دستمال و پاک کردنبینی  اش الکی البته ..بعدم تست شیرهای اب و ..

بعد ١٠ دقه..

مامان:نازنین بشین جیش

نازنین:ماما جیش جیش..ای

مامان:به نازنین نگاه میکنه..

بعد یه مدتی

مامان:نازنین چی شدمامان جیش نداری؟

نازنین چشممش به مورچه ای که داره میره وسیفون کشیدن

مامان بعد چند دقه بیا بریم

نازنین :با یکم التماس مخلوط به گریه...نه مامان جیش ..ماما..جیش ...جیش..

مامان:بیا بریم

توی حال مامان داره نازنین و پوشک میکنه با چسب نواری دورشو چسب میزنه..نازنین هم گریه میکنه..

القصه..این بود قصه مامان ونازنین و٢ماه از جیش گرفتن نازنین و عدم همکاری جوجه بانو.ناموفق بودن پروژه

و موکول شدنش به بعد وشستن کل فرشهای خونه بماند که تو این دوماه چه اتفاقایی تو خونه افتاده..یه رازه اخه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ilijoony
25 مهر 91 12:45
ilijoony
25 مهر 91 12:46
قربونت برم عزیزم که انقده کارهات جالبه


ilijoony
25 مهر 91 12:48
جوجو بانو مامانی چسب بندی ات کرده


اره..مجبوریم)
ilijoony
25 مهر 91 12:50
خوبه مامانی حسابی تو این مدت وزن کم میکنی تا دخملی از جیش گرفته بشه


اره دقیقا از وقتی نازنین اومده کلی تعدیل وزن داشتم
ilijoony
25 مهر 91 12:50



خیلی گلی..
ilijoony
25 مهر 91 12:50



قربون شمامرضیه جونی دلم واست تنگ شده بود..
ilijoony
25 مهر 91 12:50



خیلی عزیزین...