نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

نازنین جون

مهندس کوچولومون میگه ماما دیده بده از دیروز

1391/5/9 12:59
196 بازدید
اشتراک گذاری

 ماما  دیده_______---یعنی شیشه ____ اولین بار ٨مرداد ٩١ صبح  موقع بیدار شدن

دیروز...مامان  در حال پوشیدن لباسهای نازنین و بعد ١ دونه بوس __نازنین ١ بوس_مامان ١ بوس_ نازنین ١ بوس_مامان در حال پوشیدن شلوار پای نازنین

بعد که مامانی لباسهای نازنین جونشو پوشید گفت نازنین  ِمامان --مامان و بوسش نمیکنی میخوای بری و نازنین دویید اومد مامان و بوسش کرد و رفت جلوی در که بره بیرون با بابا ییش

عصز دیروز خراب شدن در حیاط خلوت --قفل نشدن ---و در نتیجه  خرابکاریهای نازنین ----------

بابای نازنین در حال تعمیر  قفل در -----نازنین پیچ گوشتی به دست --عجیب و یه جور ژست حرفه ای گرفته و کنار بابا داره هی یه کارایی میکنه مامان نازنین جون میگه گمونم به تعمیرات علاقه داره شاید بزرگ شده مهندس الکترونیک بشه و به بابایی میگه گمونم علاقه داره به این کارا

اخه  همون ١ ماه پیش رفته بودیم چرخ بخریم واسش تو مغازه اقاهه فروشنده یه کاسه بود پر از پیچ و پیچ پوشتی بعد یهو نازنین جلوی چشم مامان و بابا رفت پیچ گوشتیو برداشت و رفت نشست کنار یه دوچرخه و مشغول شد مثلا به تعمیرات چشای مامانی گرد ش اخه اقای فروشنده اصلا در حال تعمیر نبود اولین بار بود یه چنین جایی رفتیم ..خیلی باحال بود و عجیب ..بعدش هم تو خونه گاهی چرخشو اوایل از عقب به دسته اش میزاشت رو زمین چرخهاش میومد بالا و میرفت سراغ چرخها مثلا الکی هی داره تعمیر میکنه کلی سوژه شده بود دخترم ----

فقظ دوست بابا نشونمون داد هر وقت خواستین خودتون راه ببرینش یه چیزی هست کنار چرخ بکشینش روون میشه راحت راه میره ---خانوم مهندس کوچولوی ما دیگه کارش بود یهو خم میشد تو خونه مثلا اون قسمت دقیقا همون جا که نشونمون داده بود و هی میکشید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ilijoon
12 مرداد 91 2:24
قربون دخمل مهربونمون بشم
ilijoon
12 مرداد 91 2:24
قربونت برم خانوم مهندس
ilijoon
12 مرداد 91 2:25
ilijoon
12 مرداد 91 2:26