داریم میریم دریا جنگل
سلام فردا قراره من و مامانیم و باباییم با خاله جونیام از جاده کیاسر از دامغان بزنیم بریم ساری اولش قرار بود بریم تنکابنا با خاله جونیام نشد امشب تصمیم گرفتن ساعت 10 بریم ساری بعدم اگه بشه فردا ساری باشیم ایشا...اگه خدا خواست بریم سمت رشت
امشب کلی با مامانیم حرف زدن تا اخرش قبول کرد نمیدونم چرا راضی نمیشد حتما یه چیزی بوده دیگه شاید دایی جونیم هم از گرگان اومد با ما اخه امروز رفتن اونجا مهمونی راستی دیروز رفتیم خونه مادرجونیه مامانم بودیم اینقد خوش گذشت اینقد بازی کردم تو حیاطشون یه عالمه
قراره فردا ناهارو ساری بخوریم ایشا..ولی شایددم دیر بریم همون جنگلای کیاسر بخوریم نمیدونم چرا مامانیم راضی نبود حتما به خاطر سفر قبیلیمون به مشهد که بهش سخت گذشت چون من شیطونی کردم اما اخرش بااصرار دخترخاله و پسر خالم راضی شد خب دیگه اومدیم ایشا...میگم کجاها رفتیم خب دیگه دوستون دارم راستی بندر ترکمنم میخوایم بریم