نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

نازنین جون

بابایی باباییی

1391/7/26 7:24
223 بازدید
اشتراک گذاری

اینو مامانی یادش رفت بنویسه   دیروز صبح یهویی ساعت 7 صبح بیدار شدم مثل امروز مامان جونم بیدارنبود که خواب بود یهو مامانی دید رفتم تو اشپزخونه گریه میکنم هی میگم بابایی او؟بابایی او؟

مامانی هم خواب الود بیدار شده میگه نازنین بابایی سره کاره..اما من حالیم نمیشد ولی بعدش زودخوابم برد

نمیدونمچی شده یهو بیدار میشم همش میگم    بابا                 بابا             بابا

دیشب لالا کرده بودیم یهو شیشم که تموم شد گریه کردم از کنار مامانی غلط زدم رفتم اونور   هی گفتم بابایی بابایی بعدشم رفتم همینجور  بابایی رو که خوابیده بود..بقلش کردم تو بقلش یهو خوابم برد

مامانی هم همینجور نیگام میکرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نایسل
28 مهر 91 4:11
آخی عزیزمممممممم
نایسل
28 مهر 91 4:11
خوبی گلمممم مرسی مهربون پیشاپیش تولدش مبارککک
نایسل
28 مهر 91 4:11
خصوصی داری
ilijoon
28 مهر 91 11:50
بيچاره ماماني زحمتهاش براي ماماني بوده حالا دخملي بابايي شده
ilijoon
28 مهر 91 11:50
ilijoon
28 مهر 91 11:51
ilijoon
28 مهر 91 11:51
ستاره زندگی
28 مهر 91 20:38
خب دختر هست واین وابستگی عجیبش به باباش