بدون عنوان
نازی جون نازی دختر نازی بلا کمی مریض شده گاهی سرفه میزنهاما دخملم خوبه شیطونیشو میکنه
همه کار میکنه شلوغ میکنه
دیروز نزدیکای ظهر صندلی زیر پنجره اشپزخونه بود جلوی چشم من یکی از جا ادویه ای های شیشه ایمو انداخت از پنجره حیاط خلوت بیرون و شکست تازه خریده بودمشون
وای وای هیچ باطری کنترلی تو خونه ما پیدا نمیشه نمیدونم چرا اینقد اینارو در میاره میزاره دهنش وای وای
همه لباسها رو از توی کشوش میریزه بیرون
خدا نکنه در یخچال باز شه میچسبه بهش یه سس گوجه فرنگی شکل خرس داریم بقلش میکنه بوسش میکنه فکر میکنه عروسکه اما چند روزه فهمیده خوردنیه ورش میداره میک میزنه میخورتش کلا ترشی خوره
چاقاله زردالو هم که میخوره خوشش میاد جقله اس دیگه یکی یه دونه اس
کالاسکشو میکشه میبره کنار میز ناهار خوری از روی اون میره رو پنجره اخ اخ چه کارایه خطرناکی
دیشب گذاشتمش پشت پنجره بیرونو میدید اخر شبی چه خوشش میاد
دیروز عصری دلش میخواست با دستش یه انگشت منو بچسبه با هم تو خونه راه بریم بازی کنیم منم هی واسش شعر خوندم همون جوری یه انگشتمو چسبیده بود هی دور میزدیم تو خونه منم هرچه شعر بلد بودم میخوندم مثه یکی یه دونه دختره من ناز و دُردونه دختر ه من با پام هم اهنگ میزدم اونم ادای منو در میاورد هیچی نمیگفت فقط دل میداد دور میزدیم از اینور به اونور خونه
بعضی وقتا میخواد غذا بخوره مثه ما که بهش غذا میدیم اونم دوست داره غذا دهن ما به زاره و هی غذا میده بهمون
بعضی وقتام تویه روز یهم جیغ میکشه از خوشحالی تا حالا اینو بلد نبوده دیگه اینکه خوشش میاد ببندازیش بالا خیلی و میاد رو شیکمت میشنه غش غش میخنده هی میشینه بلند میشه
تخمه خوردنم که کار حرفه ایشه
تایپ کردنم که خیلی دوست داره
*****
وای وای 2 روز گذشته اینو نوشته مامانیم نرسید ارسالش کنه حالا خودم بگم یه کارایی میکنم که نگو وای وای وای جقل جقل اصلا گوش نمیدم به حرف مامانم اصلا ابدا باید یه پست دیگه بنویسیم اگه بدونین دیروز چه کارا کردم