نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

نازنین جون

دیشب رفتیم گالری نقاشی اینقد خوش گذشت

1390/12/25 10:21
392 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب من نازنین با مامان و بابام رفتیم  گالری نقاشی که  هانیه جونم اونجاس   نمایشگاش کوچولو بودا مامان از یه نقاشی سیاه قلم عکس صورت یه بچه خوشش اومده بود به بابایی میگفت  خوب میشه بدیم عکس نازنینمون با سیاه قلم بکشن بابا که  میگفت یکم گرونه ولی مامان تصمیم گرفته اینکارو کنه اگه بشه  اینقدر قشنگ بود  خوشگل میشه ها  شایدم به هانیه جون گفت کشید منم کلی خوشحال شدم هانیه جون بقلم کرد بوسم کرد منم لوس کردم خودم ناز کردم هی گفت فدات بشم نازنین جون اینقد خوش گذشت کفش صورتیامو پوشیدم ماشین سواری کردیم رفتیم خیابونهای شلوغو دیدیم جاتون خالی راستی دیروز با مامان بازی کردیم مامانم کلی شعر از خودش واسم گفت منم کلی دست زدم  دور زدم  دنبال مامان کردم خندیدم باهاش بازی کردم اخه دوست دارم همش بازی کنیم راستی سیستم مامانم خراب شده یکمشم تقصیر منه واسه همین دیشب نتونست بنویسه رفتیم  لالا کردیم دختر خوبی بودما بیدار اصلا نشدم اها یادم رفت بگم دیروز مامانی دوباره واسم قطاب درست کرد یکمم شکل گل بود روش یه چیزای سفیدی داره خاکه قنده توشم  پودر گردو اینقد خوشمزس اینقد دوست دارم مامانمم دوسش دارم اینا رو واسم درست میکنه چند تا هم گذاشتم امروز بخورم خوب دیگه من برم شیشمو بخورم  یکمم لالا کنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ریحانه جون
16 اسفند 90 13:27
سلام نازنین جون... ایشااله همیشه خوش باشی.. ناقلا بهمه قطاب ها رو تنها خوردی..

----------------------------------
سلام
وای اینقد خجالت کشیدیم من و مامانیم یادمون رفت تعارف کنیم ایشالله دفعه بعد مرسی ریحانه جونی اومدی وبم

ilijoon
17 اسفند 90 15:55
ناناز دخملي پس كجاست عكس هاي جديدت دلمون يه ذره شده

میزارم یکم سیستممون گیر داره حالا صبر کن خاله کلی شعر ای مامانی هم هست ولی نازنین جون شیطونه نمیزاره مامانی تایپ کنه
ilijoon
19 اسفند 90 7:30
اگه امكان داره آدرس وبت رو برام بذار تا تو لينك دوستام بذارمت آخه تا حالا از وب ريحانه دختر دايي ام لينكت ميكردم

چَشم میزاریم واست