امروز نازنین با غر غر بیدار شده مثل خیلی روزا
امروز 3 شنبه اس وروجک بانوی ما خیلی غر میزنه البته الان ارومتره داره با عروسکاش بازی میکنه مامان سادات امروز زودتر بلندشدو یه کاستر یه فرنی خوشمزه واسه جیگر بانوی گرسنه درست کرد روش رو هم کلی تزیینات انجام داد عکسهای ادمک و البته با کاکایو و چیزای دیگه جاتون خالی خیلی خوشمزه بود بفرمایین بازم داریم
اول مامانی نازنین و بقلش کرده میخونه لالا لالایی غر غر میکنه نازنین دختر ..لالالالایی چشماش چه نازه دختره نازم
نازنینم تکرار میکنه میگه غ ُ غُ می اونهاما یه حالی میکنه نگو وقتی بقله مامانیه و واسش لالایی میخونه مامان جون خب دخترمون دلش میخواد شعر بخونه
دوماینکه با هم نشستیم جلوی بخاری دو تا فنجون چای به دست و خوردیم
دیگه اینکه نازنین به خودش میگه نانیخوشگله ها
روسری میزاره رو سرش کلی بازی میکنه عروسکاشو بقل میگنه
سوم اینکه یه گوسفندم داره خیلی بزرگه زهرا جون ِ خاله جون واسش اورده بهش میگه گوتند خیلی دوسش داره همش باهاش بازی میکنه بع بع هم میکنه
چهارم اینکه رفته بودیم روضه البته دیر اومده بود بهش میگفتم نازنین بریم مامان تموم شده میگفت نه اینجا در در منمن در در حاضر نبود بیاد که بریمفدات بشه مامان جیگرم..
اینم یه عکس ماله خیلی قبلنا که کوچولو بودم جیگر بودم ناز بودم عسل بودم
ااااااا چی دیدی مامانی ؟خب دوربین و دیدی؟قربون چشات بره مادر
اخی یادش بخیر این لباست مامانی خیلی دوسش داشت خیلی بهت میومد