نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

نازنین جون

قصه من و نازنین بعد صونه امروز

1390/10/18 1:39
368 بازدید
اشتراک گذاری

 

***

یه دختر که خیلی شیطونه 

خیلی بلاست نه اصلا خیلی طلاست

یه دختر که همه دنیا به اندازه چشاشه

به اندازه همین تلویزیون خونه  خاموش کردن دکمه تلویزیونوقتی مامان داره نگاه میکنه

همون صندلی کوچولوی صورتیش

همه خوشیش جمع شده تو گرفتن موبایل مامان گرفتن گوشی تلفن و مثه ادم بزرگا حرف زدنه

اونوقت گاهی عصبانیم میکنی

دعوات میکنم

تو هم یهو جا میخوری اخه خیلی دعوات نمیکنم ولی کلافم میکنی جدیدا یاد گرفتی دستت و میزاری جلو دهنت  لباتم گاهی گاز میگیری خنده دار میشه مثلا دعوات کردم اما کو گوش شنوا نه بابا دوباره روز از نو روزی ازنو

میدونی مامان خیلی دوست داره

میدونی مامان خنده هاتو دوس داره رنگ نگاتو دوست داره

میدونی همه چیز مامانی دلم میخواد بزرگ بشی زودتر با من حرف بزنی

بیشتر صدام کنی بگی مامان مامان

قربونت برم الان داری چیکار میکنی صدات که میاد باز چی شده هان دخترم عسل من خانوم من قشنگ من

دردونه من باز تلفن اخ اخ

باید دوباره سرت کلاه بزارم عروسکتو اهنگشو که دوس داری باهاش میرقصی دور میزنی روشن میکنم

میدونی الان دقیقا چند وقتته میشه حدودای 1 سال و 3 ماهگی

اره قشنگ مامان با اون دستای کوچولوت میری اون پارچه که روی میز وسط مبلاس میاری میدی به من که سر عروسکت بکنم بعد بقلش میکنی لالاش میکنی گاهی تو بقلت که هست باهاش دور میزنی منم نگات میکنم یاد چی بود یه فیلمه بود اهان رابین هود اون خونواده که بچشون کوچولو بود همه جا عروسکشو با خودش میکشید شدی مثل اون قربونت بره مامان فدات بشم دورت بگردم دوست دارم دخترم دوست دارم قشنگم دوست دارم خوشگلم دوست دارم شیرین مادر

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)