اینروزهای ما
اینروزا نازنین خیلی به مامانی وابسته شده اصلا نمیزاره مامانی تکون بخوره یه جورایی مامانی هم قید اینترنت رو زده خیلی حرفا خیلی چیزها هست همین الانم درست بین پاهامه داره فشارمیاره برم باهاش بازی کنم نمی دونم چرا اینقدر وابسته شده حاضر نیست به تنهایی بازی کنه راستش اینروزها خیلی خسته ام شبها با خستگی شدیدمیخوابم
روزها نمیتونم از 10 زودتر بلند شم بس که با نازنین سرو کله میزنم همش دوست داره یا بازی کنیم یا نقاشی کنیم یا توپ بازیکنیم یا اجر بازی یا کارت بازی خب تنهایی حاضر نیست بازی کنه..خیلی شیطون شده خیلی بازیگوش وپر از شیطنت.. تو حرف زدن ماشا..نازنین جون خیلی خوب پیشرفت کرده با وجود اینکه خیلی دیر شروع کرد ولی ماشا..راضی هستم یادم میاد چقدر نگران حرف زدنش بودم بعضی وقتا تا میرم جایی برم توخونه میگه کجامی ای؟ کلا خیلی شیطون شده ..تو فکر یه هفت سین خوشگلم..شاید از جامهای گِلی پارسال استفاده کنم و یه چیزایی از تولد نازنین واسه درست کردن کلاه تولدش اضافه زده مثلا یراق میشه چیز جالبی میشه..اگه به نتیجه رسیدم میزارمشون..خب تنها منبع عکسگرفتنمون همین لب تابه..تا دوربینمون درست شه..
اینم یه عکس از دیروز نازنین هرچی لباس بود میپوشید لباسهای بزرگ مامانیو حتی لباسای باقی مونده از روزهای اول عروسی تو لباسهای اضافه بهر حال قصه ای شده تمیز کردن اتاق خواب با نازنین ..به اندازه یه اسباب کشی خستم میکنه.
.
این کوچکترین سوییشرتیه که نازنین داره عمه جون وقتی اولینبار بردش حموم خونشون بهش داده شاید 2 یا سه بار بیشتر نپوشیده باشه یادگاری نیگهش داشتم..استینهاش اینقدر کوتاهه حاضرم نیس درش بیاره بهرحال قصه ای داریم تو خونمون اینروزا این دامنم پاشه ماله 1 سالگیشه الانم مشغول دیدن سی دی عموپ ورن گه که تازه خریدم واسش تنها بهونه ای ازم دورمیشه البته کیفیتش خیلی پایینه..صداهاشون بم و کلفت اصلا راضی نیستم..خواستم بگم..بیخیال ..خداکنه زودتر از سرش بیفته..اصلا راضی نیستم ببینه..یه جورایی فقط تبلیغاته اونم با کیفیت خیلی پایین..نمیدونم چرا اینقدر نازنین دوسش داره!!
مامانی خیلی دوست دارم خیلی برام عزیزی ..خیلی شیطون شدی مامان خیلی دوست داره جیگرم(بهش میگم نازنین تو جیگری؟میگه نه تو جیگ ای )