نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

نازنین جون

مادر تو بودن را دوست دارم

1392/7/26 16:20
590 بازدید
اشتراک گذاری

میدانی گلبرگ گلم...میدانی نازنین جان مادر میدانی؟  الان که خوابیده ای دلم برایت تنگ شده...میبینی مادرها خودشان خود آزارند...انگار همین که شیطنت میکنی همین که صدای نفسهایت را مادر میشنود راضیست همین ازار و اذیتهایت هم به جان مادر شیرین است...میدانی نازنینکم...روزگار عجیبی است..قصه های عجیب و غریبی دارد...وقتی برای تو مینویسم..حال قشنگی دارم..هرچند میدانم...روزهای خیلی دوری خواهی مرا خواند...سالهای دوری که نمیدانم انروزها اوضاع چطور و چگونه خواهد بود...امروز جمعه است..و بگمانم اخرین روزهای مهر سال ١٣٩٢..میبینی جان مادر داری وارد ٤ سالگی ات میشوی...اینجا هوا کمی سرد شده....اینجا پاییز که میشود..دیگر سرما از هر روزنه ای نفوذ میکند..مادر تازه از بستر بیماری و تب برخاسته...حالش خوب است..خوب است که برای  تو ارام جانش مینویسد...پهلوهایش دیگردرد نمیکند ....حال تو هم خوب است عزیزکم... تو درخواب نازی...ناز تر از خواب فرشتگان...خوابهای خوب ببین..خوابهای قشنگ...اصلا...بهترین خوابهای دنیا را بببین...صورتی و سفید..میدانی عزیزکم..پاییز امسال جور دیگری است...شکل دیگری است...حال دیگری است......قربان قد و بالایت بشود مادر..مادر بودن یکجور قشنگی است مادر...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)