نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

نازنین جون

..

1392/4/12 10:43
435 بازدید
اشتراک گذاری

اینروزا همش خسته ام..همش کلافه..درمونده از مادرنه هایم..

اینروزها روزهای عجیبیه..روزایی که مادر بودنم به حاشیه کشیده شده..

اینروزها مدام در تاب و تبم..در تقلای زندگی..در بالا پایین شدن امواجش..

اینروزها..روزهای عجیبیه مادر..روزای سختیه..

تو  شیطنتهای کودکانه مادر ..من روزهای خستگی و درد و خوابهای سنگین مادر

تو  سرخوشی کودکی..شیطنت  بهانه..من درموندگی..اوار خستگی..

شاید یه روز که بزرگ شی خانوم شی مامان اینروزهااصلا یادت نیاد..سفر مشهدمون یادت نیاد قطار و تاخیرمون یادت نیاد ..شبای بلوار رفتنمونیادت نیاد..کوه و شمال و دشت شقایقها یادت نیاد..میدونی مامانی.40 روز گذشته..و خاله نسیم رفته..پرکشیده و از این دنیای خاکی رفته.و چه رفتن سختی...میدونی مامانی..مرگ واژه سختیه..تفهیم سختی داره..میدونی مامانی دیشب کارتهای چهلمشو بابایی اورد  تا بین دوستانمون پخش شه..وقتی خوندمش..اشک رو گونه هام سرازیر شد..اره..خیلی زود رفت..خیلیها میگن..این درد و ناراحتیهام اینروزا همش عصبیه..نمیدونم شاید..

مامان خیلی کلافه است..تو هم مدام بیقرارری میکنی..مدام نمیدونم چرا بیشتر اذیت میکنی..همش بیرون میخوای..دیگه ادرارتو نیگه نمیداری..حتی شبا..خیلی اذیت میکنی نمیدونم چرا حرف گوش نمیدی..و این خیلی ازارم میده..کاشکی اینچیرا رو اینروزا رو میفهمیدی.مادر..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ریحانه
10 مرداد 92 17:20
سلام. چه وبلاگ نازی!!!! من ریحانه خواهر دانیال هستم می خواستم خدمتتان عرض کنم من شما رو لینک کردم اگر میشه شما هم من رو لینک کنید. باتشکر .ریحانه
مامان ریحانه جون
4 شهریور 92 0:46
سلام.. ممنون که به ما سر زدین و می خواستین به ما رای بدین... مسابقه خیلی وقته که تموم شده.... خیلی دلمون واستون تنگ شده بود...


حیف مامان ریحانه جون..دیر رسیدیم..