بدون عنوان
چقدر اینروزها ازتو و برای تو نوشتن عزیز مادر سخت شده..انقدر سخت..که دستها یاری ام نمیکنند..حتی نفس..و این سرگیجه های لعنتی..گاهی میترسم..دنیا دور سرم بچرخد..و من بچرخم و همه چیز نقش زمین گردد..زبانم به نوشتن نیست..لابد همه چیز زیر این سرددرهاست..این روزهای عجیب و بودار..این روزها که زمانه را و هرچه هست و نیست را بدست گرفته اند...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی